خاطرات آقای کم حرف

اینم شده زندگے ما ...

خاطرات آقای کم حرف

اینم شده زندگے ما ...

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

یک دوست به اصطلاح محترمی برای بنده نظر خصوصی ارسال کرده اند:

 

****************

مهمترین عامل بدبختی  ایران از نظر خداوند، شرک، توسل به از دنیا رفتگان و قبر پرستی است.
🔸و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، برکات آسمان و زمین را برایشان مى‌گشودیم، ولى آنها (حقایق را) تکذیب کردند؛ پس به (کیفر) اعمالشان مجازاتشان کردیم. (سوره اعراف - آیه 96)

🔸در حقیقت، الله حال قومى را تغییر نمى‌دهد تا وقتی که آنان حال خود را تغییر دهند، و چون الله براى قومى آسیبى بخواهد، هیچ برگشتى براى آن نیست، و غیر از او حمایتگرى براى آنان نخواهد بود. (سوره رعد - آیه 11)

سوره انعام - آیات 40 تا 43:
🔹بگو: «به نظر شما، اگر عذاب الله شما را دررسد یا رستاخیز شما را دریابد، اگر راست می‌گویید، کسى غیر از الله را مى‌خوانید؟»
🔹(نه،) بلکه تنها او را مى‌خوانید، و اگر او بخواهد رنج و بلا را از شما دور مى‌گرداند، و آنچه را که شرک می‌ورزید فراموش مى‌کنید.
🔹و به یقین، ما به سوى امّت‌هایى که پیش از تو بودند (هشدار دهنده‌هایی) فرستادیم، و آنان را به سختی و بیمارى دچار ساختیم، باشد که به تضرع (به درگاه الله) درآیند.
🔹پس چرا هنگامى که سختی‌های ما به آنان رسید تضرّع نکردند؟ لیکن دلهایشان قساوت پیدا کرد و شیطان آنچه را انجام مى‌دادند برایشان آراسته کرد.

👈 در بین کشورهای اسلامی، به کشورهایی که که قبرپرستی در آنها رواج دارد مانند ایران، عراق، سوریه، یمن و ... بنگرید و آنها را با کشورهایی که موضوع شرک و قبر پرستی را جدی گرفته اند مانند قطر و امارات مقایسه کنید. در حال حاضر قطر از نظر رفاه مردمی، رنک یک جهانی را دارد. (قطر ثروتمندترین کشور جهان است.) امارات هم یکی از مرفه‌ترین مردم جهان را دارد.

قصدم در اینجا این نیست که بگویم هر چه وهابیت می گوید درست است، ولی از نظر توحید قرآنی آنها از بهترین مسلمانان هستند.

درصد مسلمانان وهابی به جمعیت کشور:
عربستان سعودی: حدود 23 درصد جمعیت کشور وهابی هستند.
امارات: حدود 45 درصد جمعیت کشور وهابی هستند.
قطر: حدود 47 درصد جمعیت کشور وهابی هستند.

3 فایل زیر رو حتما بخونید، بحث نابودی اعمال در میان هستش. (روی لینک‌های زیر کلیک کنید.)

[لینک ها پاک شد]

*********************************

 

خب خوشکل جان اولا که این چرندیات ت را برو جای دیگر بلغور کن. این وبلاگ حرمت داره.

دوما اینکه من اگر کافر حربی هم بشوم، باز یک وجب خاک کربلا را به صدتای تو و اربابای انگلیسی ت نمیدم.

عشق اهل بیت تو خون ماست و با خرابکاری تو و مسئولین وطن ناپرست هم بیرون نمیره.

سجده به خاک یا قبر برای خدا هیچ اشکالی ندارد و اگر شیعه ها بر تربت کربلا سجده میکنند آیا امام حسین(ع) را خدا یا پسر خدا میخوانند؟ خیر! همه این را میدانیم که هرگز برابری وجود ندارد. کار برخی تندرو ها را هم تایید نمیکنم.

مثال برقی بزنم: شما وقتی میخواهی با یک نیروگاه یک لامپ را روشن کنی، آیا سریع میپری لامپ رو وصل میکنی به خروجی ترانس main نیروگاه؟ خیر! واسطه میزاری و تبدیل انجام میدی تا لااقل یه ولتاژ 220 بدست بیاری و اونوقت لامپ ت رو روشن کنی. دلیل نمیشه شما بیای اون واسطه ها رو با اصل نیروگاه یکی کنی. هر چیزی سر جای خودش باید باشه. شما که میخوای بدون واسطه لامپ رو روشن کنی تا آخر عمرت هم که سعی کنی فایده نداره مگر اینکه خودت به مقام واسطه برسی.

اینکه گفتم اوضاع عربستان خوب هست دلیل به این نیست که چون اونها وهابی هستند پس بهتر شده اند؛ خیر هرگز اینطور نیست. چون اگر به رفاه باشد سوییس از همه ما برتر است. این حرف شما توجیه بچگانه ای بیش نیست. من شاید مطالعه مذهبی خوبی نداشته باشم اما مطالعه اقتصادی سیاسی خیلی خوبی دارم؛ منتها این جا جایی نیست که بخواهم بنویسم چه کسانی سگ استعمار پیر هستند و با شو آف میلیارد ها دلار سرمایه بی زبان را به خزانه داری شان میریزند.

صبر داشته باش آقا/خانم وهابی! شب دراز است و قلندر بیدار!

الان نفت هست؛ صبر کن تمام شود آن موقع میفهمی که همین ها هم به تته پته می افتند. 500 میلیارد دلار بدهی آمریکا به عربستان چطور صاف شد؟! تحمیل خفت و خواری بد تر از این؟ هرچه بدهی دارند تیم فوتبال بهشان میفروشند. جوری صحبت نکن که فکر کنیم خاورمیانه کشور درست و حسابی هم دارد!

به نظر من خود شما هم نوچه استعمار پیر هستید. همه چیز واضح است.

این مکتب شیعه که سردمداری چون حضرت علی (ع) داشته است اینطور دارند از آن سوء استفاده میکنند؛ وهابیت انگلیسی که دیگر تکلیف ش کاملا روشن است.

در ضمن این حرف رو تو اون کله پوکت فرو کن:« من زندگی تو ایران ویران رو به صد تا کشور عربی مرفه ترجیح میدم».

 

در ضمن قطر مرفه ترین کشور دنیا نیست، اینقدر چرند به هم نباف. معلومه که چیزی هم بارت نیست.

امارات در لیستی هست که در اولویت مهاجران قرار نداره.

قطر از لحاظ تولید ناخالص هم اول نیست!!!!

برترین کشور های سال 2020

  • کارآفرینی: آلمان، آمریکا، ژاپن، انگلیس، سوئیس
  • تجربه زندگی: برزیل، ایتالیا، اسپانیا، یونان، تایلند
  • شهروندی: سوئد، کانادا، نروژ، هلند، دانمارک
  • نفوذ فرهنگی: ایتالیا، فرانسه،اسپانیا، آمریکا، انگلیس
  • فرهنگ و هنر: ایتالیا، اسپانیا، یونان، فرانسه، مکزیک
  • تمایل شهروندان برای مهاجرت: امارات، هند، چین، مصر، ژاپن
  • سهولت کسب و کار: لوکزامبورگ، سوئیس، کانادا، دانمارک، سنگاپور
  • میزان قدرت اقتصادی: آمریکا، چین، ژاپن، آلمان، انگلیس
  • کیفیت زندگی: کانادا، دانمارک، سوئد، نروژ، استرالیا
  •  
  • کم حرف آقا

های

اکنون که انگشت بر KEYBOARD مینهم، خوابم نمی برد. من ارشد وزارت بهداشت هم ثبت نام کرده ام که جمعه برگزار میشود. نمیدانم مطالعه را ادامه بدهم یا بیخیال شوم. داشتم فکر میکردم که اگر رتبه ام بد شود نمیتوانم اپلای کنم. بعد به این فکر کردم که اگر رتبه ام خوب هم بشود باز هم نمیتوانم. چون عملا پولی ندارم که بخواهم تصمیم کبری بگیرم؛ در واقع اگر شرط لازم را داشته باشم شرط کافی را ندارم.

بی خوابی به سرم زده است بدجور. فکر پروژه کارشناسی آنقدر بهم استرس وارد میکند که آخر دق مرگ میشوم. فوق العاده روی مخ است. استاد مطمئنا پیام میدهد که داری چه غلطی میکنی.

اعتماد به نفس کمی دارم.

یعنی کنکور باعث شد اعتماد به نفس حوزه کاری م پایین بیاید.

چون بیشتر در خانه بودم ضعیف شدم. در واقع عادی هست. همه همین جورند. وقتی همه ی زندگی ت میشه یه آزمون...یک سال زندگی م گذاشتم پاش...من که میدونم همه چی اونجا مشخص میشه... من که میدونم اون با من این کارو کرده....... ولی من الان دللللم پررر میکشه که یه بار دیگه برگردم سر جلسه....

مگه فیلمه؟ مگه نوید محمد زاده م من؟    [خنده!] و [و مجدد خنده!]

یکهو به ذهنم رسید که فضای متن را عوض کنم. سکته جالبی وسط داستان ایجاد شد! خوشمان آمد!

باید میرفتم نویسنده سینما میشدم.

سعی میکنم این انرژی های منفی که از طریق حضرات دروغگو بهم تحمیل شد را از خودم دور کنم.

من حالم خوبه

من چقد آرومم

همه چی آرومه

من چقد خوشحالم

همه چی آرومه

...

خب دیگه خوابم گرفت

اولین خمیازه را کشیدم

به طوری که دهانم درحال جر خوردن بود

نیمی از اُسکیژن اتاق را کشیدم داخل

آخ که یادش بخیر در خوابگاه در سالن تلویزیون، الکلاسیکو میدیدیم و تو سر و کله هم میزدیم

تو سالن مطالعه اینقدر خمیازه میکشیدیم که نگو و نپرس

شب امتحانا مویرگ چشم بچه ها در حال پاره شدن بود

خاطرات نکبت باری بود

اما بعد تمام شدن امتحان آنقدر سرخوش میشدی که نعشگی اش از خود بی خودت میکرد و به قول بچه ها: میخوایم بریم خوابگاه لش کنیم :) اولین بار که این اصطلاح را شنیدم از خنده پکیدم! به معنی اینکه میرویم خوابگاه و هیچ کاری انجام نمیدهیم، فقط دراز میکشیم روی تخت و به سقف زل میزنیم و اگر امتحان خیلی سنگین نبوده باشد شروع به چرت و پرت گفتن می کنیم.

خب

امیدوارم خدا یکاری بکند اینبار هم

ما که لش کردیم [خنده!] خدایا خودت ردیفش کن دیگه! چند بار بگم

بازم هم سکته اومد وسط نوشته های جدی من :(

بگذریم

گود نایت اوری بادی

 

  • کم حرف آقا

سلام

دیشب که رفتم کارت ورود به جلسه ام را بگیرم متوجه شدم که حوزه امتحانی من عوض شده است! در واقع افزودن حوزه های امتحان به 2300 عدد دروغی بیش نبود. فوق العاده عصبانی شدم. کاری از دستم بر نمی آمد. اندکی بهم ریختم. شب هم تا حوالی ساعت 3 خوابم نمی برد. البته همه اش هم تقصیر این اتفاق نبود. من باید از یک هفته قبل کنکور روتین روزانه ام را تغییر میدادم که ندادم و این اشتباه بزرگی بود.

صبح ساعت 6 راه افتادم. تنها رفتم. به نظرم حوزه امتحان شلوغ تر از پارسال بود. حس کردم داوطلب ها زیاد شده اند. من ماسک برده بودم اما عده ای هم در حال جستجو بودند که مشخص بود تعداد کمی  دارند و خیلی صدایش را در نمی آوردند تا تمام نشود. نگهبانان یک دستگاه مسخره هم داشتند که برای یافتن موبایل بود. نمیدانم واقعا کاربرد داشت یا نه. فاصله اجتماعی هم در صف وجود نداشت و عملا همه چیز الکی مینمود. حتی گشتن مامور حوزه امتحانی هم به شدت پارسال نبود و فقط دو تا دست به پهلو میزد و میگفت برو. تغذیه آب معدنی و کلوچه بود. آب خودم برده بودم اما کلوچه را گرفتم که کیفیت ش بد نبود، در واقع از آن بی کیفیت ها نبود که تا یک ساعت مجبور باشی با انگشت از لا به لای دندان ها بیرونشان بیاوری!

قبل از شروع آزمون رفتم سرویس بهداشتی و آبی هم به دست و صورتم زدم تا خواب از سرم بپرد. آن مراقب سخت گیر دانشگاه مان هم آنجا بود! یادم هست که در یک پست پیرامون او نوشتم. امروز اما هر چه فکر کردم اسم او یادم نیامد. طبق معمول دقیق و منظم! مانند آلمانی ها!

فاصله اجتماعی وجود نداشت؛ حتی به نظرم فاصله داوطلبان نسبت به پارسال کمتر هم شده بود. کنار من یک مرد مسن نشسته بود که گویا مهندس نیروگاه بود. کمی با او گپ و گفت داشتم. جالب اینکه کد سوالات هر دوی ما C333 بود!!!!! به جان خودم فاصله بین ما کمتر از 50cm بود!!!!

بله! حتی کد سوالات فرد جلوی من هم C333 بود!!!! هان؟ چی شد؟ جا خوردید؟ بله! واقعیت همین است، اینجا سر زمینی با مدیریت بزرگترین دروغگویان تاریخ بشریت است.

در یک کلاس متوسط، بالای 40 نفر حضور داشتند. مراقب را هم میشناختم. او هم مرد شریفی است. مدام به افرادی که ماسک شان را در می آوردند تذکر میداد. با من هم چند بار صحبت کرد. من اعصابم خورد شده بود. از یک طرف کش های این ماسک پشت گوشم را اذیت میکرد، از سویی دیگر عینکم بخار میزد، از یک طرف نفسم می گرفت. اما خب چاره ای نبود، گاهی میزدم گاهی هم به بهانه آب خوردن میگذاشتم کنار. البته فکر نمیکنم در سالن های دیگر هم اینقدر گیر میدادند.

برای دوستان دیگر توصیه میکنم از ماسکی استفاده کنند که پشت گوش را آزار ندهد.

سر جلسه آب بخورید تا کمی آرامش بدست بیاورید.

استرس نداشته باشید، اگر سخت باشد برای همه سخت است. خودتان را سرزنش نکنید. فقط بهترین خودتان باشید.

تا آخرین لحظه مقاومت کنید.

سر دو درس آخر به شدت سر درد داشتم به طوری که میدانستم سوال را چطور حل کنم اما انرژی برای شروع نداشتم. بی خوابی و خستگی مفرط کار خودش را کرده بود. البته فکر میکنم ریاضی کلا سخت طرح شده بود.برای دکتری همان سوالات اسفند را دادند اما برای ارشد گویا مجدد سوال طرح شده بود که خب با چیز هایی که من دیدم بعید هم نیست. از همان جاهایی که فکرش را نمیکردی سوال طرح شده بود، به ویژه چند صفحه نهایی هر کتابی! فکر میکنم طراحان مریضی خاصی گرفته بودند.توصیه میکنم به طور تصادفی مباحث کم تکرار در کنکور را انتخاب کرده و مرور کنید.

کرونا و دورغ های بی پایان پست فطرت ها روی رتبه من خیلی اثر گذاشت. تاثیری که یقینا موجب تغییر سرنوشتم میشود. کاری از دستم بر نمی آید.

 

دوستانی که هنوز به تعویق کنکور امید دارند فقط در حال کندن گوری برای خودشان هستند. خواهران و برادران عزیزم بیخیال این اراجبف بشوید. چند پیج اینستگرمی دیدم که هنوز به دنبال متحد کردن بچه ها برای تعویق هستند.

من نمیدانم هدف ایشان چیست اما یک چیز را خوب میدانم:«

هر داوطلبی که وقتش را روی این چیز ها بگذارد، لاجرم محکوم به شکست است».

باید باور کنید که اینجا ایران است. آنها همه با هم متحد هستند. آنها همه چیز را بهتر از من و شما میدانند. آنها برای نظرات شما پشیزی ارزش قائل نیستند. آنها هر کاری خودشان بخواهند میکنند.

همین حالا این اراجیف را کنار بگذارید و به فکر جمع بندی هر آنچه یادگرفته اید باشید.

به حرف من گوش کنید و تا بعد کنکور موبایل بازی را ترک کنید.

من نمیدانم اصلا کسی می آید به این خراب آباد من یا نه، اما اگر اکنون داری این متن را می خوانی یکبار برای همیشه به من اعتماد کن و موبایلت را جایی قایم کن که حال و حوصله پیدا کردنش را نداشته باشی! یکبار برای همیشه تا روز کنکور که اواخر مرداد است بجنگ. بجنگید و فکر کنید. به دیوار زل بزنید و از خود بپرسید:« چکار کنم تا کارم بهتر پیش برود؟ چه تدبیری بیندیشم؟ چه کار + کوچکی انجام دهم تا رتبه ام 100 تا پایین تر بیاید؟»

ذهن لعنتی ما با یک خبر خوش کارش را نیمه کاره رها میکند، با یک خبر بد نا امیدمان میکند. بیایید ذهن را از این خبر های احمقانه پاک کنیم.

رتبه تان را در همین مدت باقی مانده کم کنید تا بعدا نگویید که البته میتوانستم بهتر باشم ...!

تمام کنید کار ر

 

اگر سوالی بود جوابگو هستم

الان خوابم می آید چون بعد از کنکور هم رفتم شرکت و تا الان نخوابیدم ام.

دارم خاموش میشوم

تا درودی دیگر بدرود دوستان

این را یادم رفت بگویم: سرم از شدت درد دارد میترکد!

 

  • کم حرف آقا

های

امروز کنکور دکتری بود. من نه موافق تعویق کنکور هستم و نه مخالف آن. به هر رو هم مزایایی دارد و هم معایبی. مسئولین مملکت هم که فقط به فکر پول خودشان هستند. عملا قرار نیست چیزی درست بشود. برای من تعویق خوب نبود. هم حوصله ام سر رفت، هم به کارهایی که میخواستم انجام بدهم نرسیدم. اما به هرحال کرونا خطرناک است؛ شاید برای من که پاک باخته ام تفاوتی نداشته باشد اما برخی داوطلبان بیماری زمینه ای دارند و خب حق دارند که بترسند. در این بین مافیای خود ساخته مسئولین دنبال سوء استفاده همیشگی خود هستند و مصداق بارز تیشه به ریشه آموزش مملکت!

حال و حوصله این چرندیات کنکوری را ندارم. خسته شدیم از سرزمینی که هیچ وقت قرار نیست درست بشود. من اما نمیدانم این حاکمان چطور شامگاه سر بر بالین میگذارند، مگر میشود؟ مگر امکان دارد؟

فعلا که شده است. تا انگلیس و شوروی هستند اوضاع سرزمین ما بهتر از این نخواهد بود. اما از این میترسم پس فردا در قیامت هم بگویند: شما بفرمایید جهنم چون ایرانی هستید، بقیه بفرمایند در بهشت برین! بعید هم نیست. فکر میکنم آن زمان ها امام رضا (ع) ما مردم ایران را نفرین کرده است چون به او سم دادند. واقعا این یکی هم بعید نیست؛ شاید نحسی همان خیانت ما را گرفته است و امروز مثل عراق و سوریه و فلسطین شده ایم. البته عربستان وضع خوبی دارد که آن هم دلیلش را نمیدانم. کلا نمیدانم؛ اگر بخواهم تراوشات ذهن ناقصم را بنویسم همه خل و چل میشوند.

بگذریم، این دری وری ها ما را به جایی نخواهد رساند.

الان باید چه کنم؟

خیلی مشوش هستم. در شرکت هم گاهی از بچه ها رنجیده خاطر میشوم. صبور هستم اما برخی مواقع دیگر واقعا کم می آورم. آنها حرفه ای هستند و اخلاق حرفه ای هم دارند لیکن گاهی روی حرف اشتباه خودشان پافشاری میکنند. الان صبر میکنم به این امید که خودشان درک کنند و فکر میکنم که پس از مدتی متوجه اشتباه خودشان خواهند شد. امیدوارم که بشوند.

میخواهم به آنها بگویم که خواهان تمرکز روی زمینه مورد علاقه خودم هستم.

متاسفانه بچه ها چون مطالعه اندکی دارند و در فضای شگفت انگیزی مانند لینکداین عضو نیستند حرف های مرا درک نمیکنند. همه چیز که تجربی نیست؛ گاهی باید چند سال هر روز مطالعه کنی تا برخی نقاط کور مسئله را متوجه شوی. اما بالاخره یک روز به آنها میگویم که وقتی مطالعه کافی ندارید خواهشا اینقدر روی نظر اشتباهتان پافشاری نکنید.

بگذریم، این هم مهم نیست.

برویم سراغ مقوله مهم ازدواج! [خنده] یاد فیلم آتیش بازی افتادم! آدم هر چه بیکار تر و علاف تر میشود ذهنش بیشتر سراغ این چرندیات میرود. البته چرند هم نیست. در ایران چرند شده است؛ یا شاید هم نه کلا چرند شده. نمیدانم. خب داشتم فکر میکردم که من آدم عجیبی هستم. پیش خودم میگویم: ازدواج نمیکنم پس بیخیال دنیا و هر چی که هست؛ گور بابای کارآفرینی و مهندسی و اپلای

فکر کنم من نوع خاصی از انسان هستم که به هیچ دردی نمیخورد. البته شاید هم «جک ما » در وجودم دارم و خبر ندارم. به هر حال این هم یک احتمال است.

به قول رفیقم: ایلان ماسک با اون همه دبدبه کبکبه ش با هالیوودی ها میتابه! کیف دنیا رو میبره!

چون من علاقه زیادی به ایلان دارم رفیقم همیشه او را بر فرق مبارک میکوبد!

بگذریم، ایلان هم برای ما نون و آب نشد.

والا به خدا چه کاریست خودمان را علاف کرده ایم.

بیایید پیرامون زیبایی های زندگی صحبت کنیم.

زندگی زیباست

به سلامتی روزی که در یک جای همین کره خاکی، تنها کنار ساحل، فارغ از بهشت و جهنم، بیخیال خیر و برکت دنیا همراه یک نخ سیگار بهمن (ما یه نخ بهمن چی رو به صد تا پاکت مارلبرو پایه بلند نمیدیم دااش[خنده!]) دود کنی هر آنچه میخواستی و نشد و نمیخواستی و شد.

از این مقوله هم بگذریم،

دیگر چه بگویم

هیچ

اگر هیچ نگویم سزاوارتر است.

خب دیگر من خسته شدم؛ نوشتن چرت و پرت کافی ست.

وقت است تا بخسبیم؛ ببینیم فردا برایمان چه تقدیری رقم زده شده است.

 

 

امیدوارم دنیا باب مراد ما گردد. امیدوارم اندکی دلمان شادتر بشود.

امیدوارم آن سیبی که قرار بود هزار تا چرخ بخورد و پایین بیاید هرچه زودتر چرخ هایش را بزند و فرود بیاید؛ بلکه بخت برگشته ما ایرانیان هم باز شود.

 

 

 

روز و روزگار خوش

 

 

  • کم حرف آقا

سام علیک

من برگشتم. دوست عزیزی برای بنده نظر خصوصی ارسال کرده بودند و حس میکنم شاید بهتر باشد که کمی برای ایشان بنویسم، باشد که خدمتی کرده باشم.

نوشته های قرمز من هستم:

 

 

سلام، چطوری؟ 

خوبم، ممنون 

خب میگم که واقعا کم حرفی و اینجا کسی نوشته هاتو میخونه؟؟

بلی، من کم حرف هستم البته در روابط اجتماعی؛ در روابط کاری متوسط هستم 

نمیدانم کسی نوشته های مرا میخواند یا نه، من برای دل خودم مینویسم. نویسندگی نوعی اعتیاد است که راه ترکی برایش وجود ندارد. از سال 2009 شروع به نوشتن کردم و گاه گاهی هم رهایش میکنم. 

میدونی خیلی وبلاگو نگاه نکردم همین دو دیقه پیش واسه اولین بار دیدمش 

من خودم کلن کم حرفم، چندوقتی میشه که دیگه اصن دوست ندارم تو دنیای حقیقی 😕با کسی حرف بزنم، البته ارتباط برقرار کردن با دیگران در حد یه بچه سه چهارساله هم یادم رفته.

خب پیشنهاد میکنم سخنرانی یا دیالوگ سریال ها رو ببینید و سعی کنید عین آنها تکرار کنید، گویی که میخواهید زبان جدیدی بیاموزید. اگر دوستی دارید با او تمرین کنید و اگر نه با دیوار! فقط لطفا خجالت نکشید. شاید در ابتدا مسخره کنند اما پس از مدتی عادت میکنند. سعی کنید صدای خودتان را ضبط و اشکالات خودتان را پیدا کنید و برای حل آنها مدام تمرین نمایید.

یه وعض سخره ای شده. خلاصه نمیدونم چرا اصن دارم بهت پیام میدم. اگه میخونن نوشته هاتو و نظرم میدن تا منم وبلاگ بزنم 😶هرچند اونم بلد نیستم ینی یاد بگیرم چطور اینکارو کنم هم باز هیشکی نمیخونه.

من فکر میکنم شما مشکلی مهم تر از کم حرفی و خراب بودن ارتباطات دارید و اون شنیده شدن هست. شما نیاز دارید که شنیده بشید و بهتون توجه بشه. ببینید نوشتن به خودی خود شاید مشکل شما رو حل نکند اما کمک میکند نظم ذهنی بهتری پیدا کنید. تا حدودی میتوان گفت: این فضای کوچک حکم یک گوش شنوا را بازی میکند که ممکن است تا آخر عمر صدایی از آن در نیاید.

من حتی تو مجازیم نمیتونم با کسی حرف بزنم انگار فلج مغزیم 😐 چ با ایدی دختر چ با ایدی پسر هیچ وقت نتونستم مث آدم با کسی حرف بزنم، هرچند که من حق میدم به بقیه انقد که تخس و سرد و خنثی م و کلن  مزخرف میگم دیگران که هیچ خودمم از خودم بدم میاد. 

به نظرم شما تشبیه های بانمکی استفاده میکنید! خیلی هم بد نیست، فقط باید جانب ادب را رعایت کنید تا خودتان ذهن آرام و بی دغدغه ای داشته باشید و با خیال راحت بین کلمات بغلطید گویی که روی سطح آب شناور مانده اید و خیالتان راحت است که قرار نیست بابت حرف هایتان به کسی جواب پس بدهید. شاید اگر مطالعه تان را بیشتر کنید برای نگارش متن طنز مناسب باشید. در ضمن همیشه هم شما مقصر نیستید، آدم بی شعور همه جای دنیا هست.

فاااک ساعتو ببین قرار بود. پنج و پنجاه بیدار شم درس بخونم 😂😭 امیدوارم هشت دیگه بیدار شم.  از بدترین شبای عمرم بود. به ته سیاهی و ناامیدی رسیدم و مث سگ میترسم و مث همیشه مضطربم...  👟بابت انرژی منفی حرفام متاسفم ✋. یادم باشه سحرنشده ی 19/3/99:Last

سعی کنید نظم زندگی تان به هم نخورد. یک روتین روزانه را دنبال کنید و بابت گذشته حسرت نخورید چون فایده ای ندارد. برنامه تان را به هم نزنید. ترس و اظطراب کمی باید وجود داشته باشد، چون اگر نباشد دیگه خیلی خوش خوشانمان میشود؛ اما نباید از یک حدی بیشتر شود.

من خودم اینقدر انرژی منفی دارم که انرژی منفی های شما کاملا دفع میشه(بار های موافق!)

 

»پایان«

 

 

 

  • کم حرف آقا