خاطرات آقای کم حرف

اینم شده زندگے ما ...

خاطرات آقای کم حرف

اینم شده زندگے ما ...

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

خب باز هم مریض شدم :)

اینبار واقعا دهانم صاف شد. خیلی سخت بود. کلا درس و مکتب را رها کردم و به خانه آمدم، گور بابای درس.

حال و حوصله ی هیچ چیز را نداشتم.

با این اوصاف کم کم دارم از اپلای نا امید میشوم. پیش خودم می گویم همین زندگی ساده را ادامه بده، تو به درد این کارها نمیخوری. ای روزگار...

داشتم پیش خودم فکر میکردم که اگر به گذشته بر میگشتم آیا باز هم به همین رشته می آمدم؟!

به دوستانی که بعد از من میخواهند به مخابرات بیایند توصیه اکید میکنم که فقط اگر از لحاظ روحی و روانی کاملا سالم اند به برق بیایند و فقط اگر روحیه ی سخت و زمختی دارند به مخابرات بروند.

وقتی سختی هایی که من دارم را با رشته های دیگر مقایسه میکنم میبینم رشته های دیگر خیلی ملموس تر و قابل فهم تر هستند. من چون هیچ رشته دیگری را دوست نداشتم به برق آمدم.

برق به ویژه گرایش مخابراتش واقعا آدم را پیر میکند، این را به خوبی حس کردم.

خلاصه از کار و زندگی افتادیم.

با اجازه من میروم به فنا رفتنم را ادامه بدهم!

تا های دیگر بای!

  • کم حرف آقا