خاطرات آقای کم حرف

اینم شده زندگے ما ...

خاطرات آقای کم حرف

اینم شده زندگے ما ...

طبقه بندی موضوعی

پسا آزمون

شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۳ ق.ظ

های

اکنون که انگشت بر KEYBOARD مینهم، خوابم نمی برد. من ارشد وزارت بهداشت هم ثبت نام کرده ام که جمعه برگزار میشود. نمیدانم مطالعه را ادامه بدهم یا بیخیال شوم. داشتم فکر میکردم که اگر رتبه ام بد شود نمیتوانم اپلای کنم. بعد به این فکر کردم که اگر رتبه ام خوب هم بشود باز هم نمیتوانم. چون عملا پولی ندارم که بخواهم تصمیم کبری بگیرم؛ در واقع اگر شرط لازم را داشته باشم شرط کافی را ندارم.

بی خوابی به سرم زده است بدجور. فکر پروژه کارشناسی آنقدر بهم استرس وارد میکند که آخر دق مرگ میشوم. فوق العاده روی مخ است. استاد مطمئنا پیام میدهد که داری چه غلطی میکنی.

اعتماد به نفس کمی دارم.

یعنی کنکور باعث شد اعتماد به نفس حوزه کاری م پایین بیاید.

چون بیشتر در خانه بودم ضعیف شدم. در واقع عادی هست. همه همین جورند. وقتی همه ی زندگی ت میشه یه آزمون...یک سال زندگی م گذاشتم پاش...من که میدونم همه چی اونجا مشخص میشه... من که میدونم اون با من این کارو کرده....... ولی من الان دللللم پررر میکشه که یه بار دیگه برگردم سر جلسه....

مگه فیلمه؟ مگه نوید محمد زاده م من؟    [خنده!] و [و مجدد خنده!]

یکهو به ذهنم رسید که فضای متن را عوض کنم. سکته جالبی وسط داستان ایجاد شد! خوشمان آمد!

باید میرفتم نویسنده سینما میشدم.

سعی میکنم این انرژی های منفی که از طریق حضرات دروغگو بهم تحمیل شد را از خودم دور کنم.

من حالم خوبه

من چقد آرومم

همه چی آرومه

من چقد خوشحالم

همه چی آرومه

...

خب دیگه خوابم گرفت

اولین خمیازه را کشیدم

به طوری که دهانم درحال جر خوردن بود

نیمی از اُسکیژن اتاق را کشیدم داخل

آخ که یادش بخیر در خوابگاه در سالن تلویزیون، الکلاسیکو میدیدیم و تو سر و کله هم میزدیم

تو سالن مطالعه اینقدر خمیازه میکشیدیم که نگو و نپرس

شب امتحانا مویرگ چشم بچه ها در حال پاره شدن بود

خاطرات نکبت باری بود

اما بعد تمام شدن امتحان آنقدر سرخوش میشدی که نعشگی اش از خود بی خودت میکرد و به قول بچه ها: میخوایم بریم خوابگاه لش کنیم :) اولین بار که این اصطلاح را شنیدم از خنده پکیدم! به معنی اینکه میرویم خوابگاه و هیچ کاری انجام نمیدهیم، فقط دراز میکشیم روی تخت و به سقف زل میزنیم و اگر امتحان خیلی سنگین نبوده باشد شروع به چرت و پرت گفتن می کنیم.

خب

امیدوارم خدا یکاری بکند اینبار هم

ما که لش کردیم [خنده!] خدایا خودت ردیفش کن دیگه! چند بار بگم

بازم هم سکته اومد وسط نوشته های جدی من :(

بگذریم

گود نایت اوری بادی

 

  • کم حرف آقا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی